۱۳۹۶/۰۱/۰۶

به مناسبت 6 فرودین 2576 شاهنشاهی آیین زرتشت را برگزیدم

امروز 6 فرودین 2576 شاهنشاهی است  روزی که تصمیم گرفتم به صورت قلبی و رسمی آیین زرتشت را بپذیرم.

تقریبا من از موقعی که نوجوان  بودم سوالات مختلفی در باب اسلام در ذهنم بود. مثلا یکی از اطرافیان میشنیدم که میگفتند این را نگو که سنگ می شوی ؟!
اگر روزه نگیری به جهنم خواهی رفت و چنان تو را خواهند سوزاند که استخوانهایت باقی نماند.

کلا هر چه می دیدم و می شنیدم از سنگ شدن بود و از سوزاندن و از ترس و ایجاد رعب. من نیز از کودکی کسی بودم  که هر جا میخواستند موضوعی را به من تحمیل کنند به سختی مقاومت میکردم و حتی میجنگیدم در این راه. توان خم کردن سر در برابر زور و تحمیل را نداشتم.
6 فرودین تولد آشو زرتشت ورجاوند 


البته در همان مقاطع با دوگانگی نیز مواجه بودم که می دیدم آخوندهای مفت خور که مثلا نماد دین و اسلام هستند از یک سو مردم را به مثلا کارهای خوب و دروغ نگفتن و اصراف نکردن و ... دعوت می کنند و از سوی دیگر خود عکس همه اینها را عمل می کنند از دزدی و چپاول گرفته تا تجاوز و زنا با زنان شوهر دار و خوردن مال مظلوم و ...

همه این دو گانگی ها به اضافه آموزه هایی از بزرگانی که از چندین سال پیش به نقد اسلام دست زدند همچون شجاع الدین شفا ، رضا فاضلی ، فرود فولادوند ، منصور انصاری ، هومر آبرامیان و ....باعث شد که به این اندیشه برسم که این مذهب اسلام یک مذهب تحمیلی بوده که کلا در فلسفه وجودی خود و فلسفه اجرا کنندگان که خود آخوندها باشند در تضاد کامل است.شاید اولین کتابی که من را به اندیشه عمیق فرو برد کتاب  " خیام و آن دروغ دلاویز " نوشته هوشنگ معین زاده بود.

تقریبا من به مدت 10 سال از سن 20 تا 30 سالگی که اکنون درون آن به سر میبرم تصمیم گرفتم که هیچ دین و مذهبی را اختیار نکنم و شاید در این مدت بیشتر تحت تاثیر افکارات لیبرال_ کمونیستی که فضای این روزهای رسانه های غربی را نیز پر کرده اند و دین را مایه بدبختی بشریت می دانند و بی دینی را معادل یک انسان روشنفکر و ... بیان کرده اند بودم و همچنین به سختی با دینمداران از هر دسته گروه در نبرد بودم. ولی با مطالعات دقیق تر در یافتم که این موضوع گرفتن دین از جامعه نیز یکی از راههای تسلط بر آن جامعه است به نحوی که یافتم بدون دین و فسلفه کامل زمینه سقوط جامعه از لحاظ اخلاقیات و معنویات فراهم میشود و شاید این بی بند و باری اخلاقی در هر زمینه ای که می بینید نتایج این هست که مردم تحت تربیت اسلامی آخوندها که خود مصداق بزرگترین بی خردی هاست به ناگاه از همان نیز خارج شدند و تصمیم گرفتند فقط در راه منفعت شخصی همه چیزو  همه کس را قربانی خود کنند. این نیز خواست اصلی استعمارگران است .

چرا آیین زرشت

باید گفت همیشه و از همان کودکی علاقه مند سه پند بودم : گفتار نیک ، کردار نیک ، پندار نیک . این سه پند بسیار برای من ایرانی قابل هضم تر بود تا آن آموزه ها بیابانی اسلام که با متد آخوندیسم به من تحمیل میشد .
علت دیگر انتخاب آیین زرتشت این بود که آیین زرتشت یک آیین زمینی بود نه آیین آسمانی . یعنی صرفا برای این آمده بود که انسانها در طول این حیات مادی خود بر اساس همان سه پند زرتشت بزرگ یک جامعه انسانی با خصوصیات انسانی را بسازند و هدف برقراری یک شناخت درست از فلسفه زندگانی است. آیین زرتشت نه اجباری را به کار میبرد نه در زندگی افراد دخالت می کند نه برای دیگران حکم قطع دست و پا و اعدام صادر می کند نه می خواهد دکانی برایش باز شود و از راه امامزاده و مقبر ها برایش پولی جمع شود نه نیاز هست برای اهورمزدای آن روزی 7 بار به سمت عربستان سعودی دولا و راست شد و نیز برای صدور آن به دیگر کشورها شمشیر به دست گرفت. زیرا آیین زرتشت تنها با روشن کردن چراغ می آید.

بسیاری از ایرانیانی که دینی را پذیرفتند یا از اسلام خارج شدند شرایطی مثل اجبار ، مطالعه نکردن درست ، عدم شناخت و حتی دلایلی مانند گرفتن پناهندگی از دیگر کشورها را لحاظ قرار می دهند و پس از اینکه به هدف و مقصود خود رسیدند یا به همان اسلام عزیز بازمیگردند یا در دوگانگی به سر میبرند و یا کلا بی دینی می شوند. اما من با مطالعه کامل این کار را انجام دادم و حتی با علم و سفارش بسیاری از دوستان دلسوز که می گفتند مسیحیت را برگزین که سودهای آن همچون راحت تر پذیرفته شدن برای رفتن به کشورهای مسیحی  بهره ببری من آن را رد کردم زیرا هدف و قایت من در جایی به اسم ایران خلاصه می شود .  آیین زرتشت آیین سرزمین من است و من یک سرزمین بیشتر ندارم و آنهم ایران است . من در طول زندگی ام بسیار و به ندرت کار را به خاطر منافع شخصی ام انجام داده ام و بیشتر انتخابهایم صرفا منفعت گروهی و یا از روی مطالعه و تحقیق بسیار بوده است.برای پذیرفتن این آیین هیچ مبلغ مذهبی به سراغ من نیامد چون آیین زرتشت اینقدر شفاف و آشکار و همه فهم است که با مقداری خواندن و مطالعه آن را درخواهید یافت.

به عنوان آخرین صحبت باید بگویم که دین اسلام به سرعت هر چه تمام تر دارد از بین  مردم ما بیرون می رود هر چند این قضیه  پدیده ای است نیکو زیرا سالیان سال ما در این  پیکار هستیم که مردم را آگاه سازیم ولی وجود نداشتن یک دین واحد در کشور می تواند تهدید کننده تمامیت ارضی ما ، از هم پاشیدگی اجتماعی و اخلاقی جامعه ما و بسیار مسائل دیگر را در پی خواهد داشت. پس از این رو به تمامی یاران خود توصیه میکنم که با مطالعه کامل بیاییم و به آیین نیاکانمان بازگردیم تا این سیه روزی را از کشور خود پاک کنیم و یک جامعه بسیازیم که وقتی می گوییم نژاد آریایی این را با افتخار تمام بیان کنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پدر، می دانم که به کجا رفته ای/نادر ایرانی

  نوشته ای از نادر ایرانی برای درگذشت پدر جناب مهدی میرقادری  پدر ! می دانم به کجا رفته ای .. می دانم چه کسی تو را با خود برده است .. اما چه...